فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

مادردختری

:-(

1393/2/31 8:08
نویسنده : مهدیه
358 بازدید
اشتراک گذاری

از دیروز صبح عطسه و آبریزش بینیش شروع شد...

تا شب تب نداشت. خداروشکر بد اخلاقی هم نکرد. سرحال بود و بازی می کرد. بهش سیتریزین دادم تا آبریزشش قطع بشه. فکر می کردم حساسیت فصلیه ولی ظاهرا قضیه جدی تر از اینا بوده niniweblog.com

غروب کمی بدنش گرم شد. با استامینوفن بدنش رو خنک کردم. شب هم تب نکرد خداروشکر. صبح بردیمش دکتر. آقای دکتر گفتن سرماخورده غمگین و دوسه روزی تب می کنه  و بیحال میشه!!niniweblog.com

با شربت سرماخوردگی و استامینوفن و قطره ی بتامتازون اومدیم خونه.

اتفاق هیجان انگیز اما ناگواری که تو مطب دکتر افتاد این بود که موقع معاینه ی گلوی فاطمه سادات و زمانیکه آقای دکتر چوب معاینه رو برد تو دهان دخترم، خانوم خانوما .......... و تمام مطب آقای دکتر + لباس باباش و چادر منو مورد عنایت قرار داد...

همسری کلی ناراحت و عصبانی بود. بنده خدا باید با همون لباسا می رفت سرکارخندونک با همون حالش تی آورد و کف مطب رو طی کشید! تصور کنید آقای دکتر داره برای من نسخه ی فاطمه سادات رو شرح میده و همسرم داره کف مطبو تمیز می کنه. منم متاسفانه و از بخت بد همیشه در این جور مواقع چنان خندم می گیره که نگو... خیلی شانس آوردم که تونستم خودمو کنترل کنم و با صدای بلند نخندم!خندونک

مسئله ی مهم دیگه اینه که امروز قرار بود جلسات هفتگی هیئت مون تو خونه ی ما برگزار بشه و باید شله زرد می پختم. اما با این حال فاطمه که نمیشد... دادمش مادرشوهرم بار بزاره. اون بنده خدا هم تا 4 عصر سرکاره... خدا میدونه چه شله زردی قراره به مهمونا بدیم... با این وضعی که پیش اومده و حالی که فاطمه سادات داره خواهشا دعا کنید امروز ختم به خیر بشه!!!

از طرف دیگه قرار بود جمعه با دوستامون بریم گردش. برنامه رو چیدیم و پول رو هم واریز کردیم . ولی من تمایلی ندارم فاطمه سادات رو با این حالش ببرم بیرون از شهر. با حرفی که دکتر زده احتمالا تا دو سه روز تب داره و نمی تونیم رو برنامه ی جمعه مون حساب باز کنیم. با همسری صحبت کردم. بی اندازه مشتاقه اون روز رو کنار دوستامون باشیم. نمی تونم منصرفش کنم تا زودتر خبر بدیم و برنامه رو کنسل کنیم. دعا کنین کارام درست بشه!!!غمگین

پسندها (5)

نظرات (13)

اقا زاده
31 اردیبهشت 93 8:59
انشالله هر چه زودتر فاطمه گلی خوب شه و شما هم به تفریحتون برسید اره اقایون همیشه دوس دارند سر قرارشون برسن
مهدیه
پاسخ
آره همین طوره. ولی کار همسرم دولتی نیست و ساعت کاری ندارن. واسه همین اومدیم خونه و لباس جدید پوشید و رفت.
مامان علیرضا (mahtab)
31 اردیبهشت 93 9:31
گفتم کم پيدايي پس علتش بيماري دخترمون بوده ايشالا زودتر از اوني که فکرجو ميکنيد خوب شه و به برنامه هاتون برسيد التماس دعاي ويژه دارم
مهدیه
پاسخ
اتفاقا مهتاب جون اومدم وبلاگت و برنامه ی ختم قرآنت رو دیدم ولی گفتم اگه بگیرم امروز نمی تون بخونم. با حالی که این بچه داشت برام ممکن نبود. دعا کن تا فردا بهتر بشه. منم میام و یه گوشه از کار خیرت رو تقبل می کنم!
مامان محمد مهدي (مرضيه)
31 اردیبهشت 93 10:27
انشاالله كه زودتر خوب بشه و بتونيد به تفريحتون هم برسيد بنده خدا همسرت، چه جوري رفته سركار!
مهدیه
پاسخ
برگشتیم خونه و لباساشو عوض کرد. همون جور که نفرستادمش!!!
شاپرک
31 اردیبهشت 93 11:13
وای امان از مریضی بچه ها رها هم از دیشب تب کرده و الان بی حال افتاده جلوی من من هم جمعه مهمون دارم کلی با این حال رها چه کنم!!! اصلا هم نمیشه کنسل کرد
مهدیه
پاسخ
آخیییی نازی!! ایشالا مریضی از تن شون دور باشه! ایشالا تا جمعه حال هردوشون خوب بشه بتونیم به کارامون برسیم
الهه مامان سلما
31 اردیبهشت 93 15:16
دخمل منم اینرپزا درگیر آبریزشه.... امونشو بریده، هیچ علائم دیگه ای نداره... امان از این فصل و حساسیت هاش... انشاالله بزودی فاطمه ساداتم خوب بشه و به برنامه هاتون برسید... راستی این خاطره ی کثیف شدن مطب ، توسط سلما هم رخ داده، هنگام مشاهده ی ته حلقش توسط دکتر.... البته فقط منو کثیف کرد، دکتر طفلکی تمام دستمالاشو نثارمون کرد،،،،
مهدیه
پاسخ
خب پس شما هم تجربه اش رو دارین تو همین مامانایوبلاگی نصفشون بچه هاشون این روزا مریضن!!
مامان مائده
31 اردیبهشت 93 16:46
اتفاقا دختر منم سرما خورده و هي سرفه ميكنه.ايشالا هيچ بچه اي مريض نشه
مهدیه
پاسخ
آمیــــــــــــــن
مامان
1 خرداد 93 17:33
انشاالله که دخملی دیگه خوب شده... وای چه فاجعه ی خنده داری..... اون لحظه آدم نمیدونه بخنده یا عصبانی باشه...
مهدیه
پاسخ
مامان محمدپارسا
1 خرداد 93 21:14
آخیی نازی فاطمه جونم ایشالاه که زود حالش خوب بشه.محمدپارسا هم فکر کنم داره دندون در میاره چون همچنان اعتصاب غذا داره و بدنش گرمه و بیرون رویش زیاد شده. راستی امروز تولد کتایون بود جاتون حسابی خالی بود. حسنا و مانی و هانا و کتایون اومده بودند.
مهدیه
پاسخ
آخیییییییی ایشالا که بخاطر دندونش باشه. نیومدم تولد چون هنوز فاطمه کاملا خوب نشده بود. نخواستم بچه ها خدای نکرده در معرض بیماری باشن. خداروشکر که بهتون خوش گذشته.
مامان فاطمه
2 خرداد 93 16:34
سلام خوبی؟دخملمون بهتره؟به برنامه تون رسیدین؟
مهدیه
پاسخ
سلام بله عزیزم خداروشکرهمه چیز به خوبی انجام شد
نیلوفر/مامانه روژینا
5 خرداد 93 16:37
انشالله که تا الان بهتر شده باشه عزیز دلمون .
مهدیه
پاسخ
مامانی مهربون
18 خرداد 93 15:03
وای نمیدونستم که اینقدر وبلاگت قشنگه گلم یادت نره بازم بیای تو وبلاگم و نظر بدی
مهدیه
پاسخ
چشم عزیزم
مامانی مهربون
19 خرداد 93 13:30
خیلی وبلاگت قشنگه خیلی خیلی بگم چی قشنگش کرده ؟ چون خیلی سادس برای من شلوغ شده
مهدیه
پاسخ
عزیزم واسه اینه که من عکسا رو خصوصی میذارم و تو صفحه ی اصل رو شلوغ نمی کنه!
مامانی مهربون
20 خرداد 93 15:45
چرا عکساتو خصوصی می ذاری حداقل یه عکسی بذار که عکس بچت باشه گلم بعدش مثلا بگو عکس ها در ادامه مطلب
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادردختری می باشد